
طناب را به گردنم انداختند
گفتند اخرین ارزویت
گفتم دیدن عشقم
گفتند خسته است
تا صبح برایت طناب بافته...
کـاش مـی فـهـمیـدی قـهـر میـکنم
تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی بـمون...
نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى هـر طور راحـتـى!!
نظرات شما عزیزان: